Web Analytics Made Easy - Statcounter

زن جوان بچه پرورشگاهی بود. او سالها به عنوان بچه پرورشگاهی منتظر ماند تا والیدنش از راه برسند و او را با خود ببرند. زن جوان حتی پس از اینکه خانواده ای سرپرستی اش را به عهده گرفتند مهر بچه پرورشگاهی روی پیشانی اش خورده بود. حالا این بچه پرورشگاهی تبدیل به یک شناگر معروف شده است. شاید اگر بچه پرورشگاهی نبود هیچ وقت به موفقیت این روزهایش دست پیدا نمی کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش رکنا، داستان زندگی عاطفه وفامنش پرفراز ونشیب است. زندگی یک زن جوان که از همان دوران خردسالی با فراز ونشیب زیادی همراه بود.زندگی عاطفه که پس گذران سالهایی سخت این روزها یک مربی شنا و غریق نجاتی حرفه ای است.

حتی سنگ هم پای ناگفته های زن جوان بنشیند دلش آب می شود چه برسد به آدم. او داستان زندگی اش را اینطور بازگو می کند.:

یک ساله بودم که مادرم مرا به هلال احمر شیراز سپرد و همراهم یک نامه گذاشت. نامه ای که نشان می داد یک روز مادر عاطفه دوباره برمی گردد و مرا با خودش می برد. اما سه سال طول کشید و سرانجام مرا به تیم خانه منتقل کردند. یک روز مرد و زنی از راه رسیدند و قبول کردند مرا به فرزندی قبول کنند. قرار بر این شد مدتی آنها به مرکز بیایند تا من و آنها با هم کنار بیاییم .

او ادامه می دهد: یک شب بهانه گرفتم و زنی را که به عنوان مادر قبول کرده بودم درخواست کردم. فکر می کردم با رفتن به خانه پدر و مادر زندگی ام از این رو به آن رو می شود. پدر و مادرم هر دو ازدواج دوم بودند. مادرم فرزند نداشت اما پدرم فرزنددار بود. به هرحال من به خانه جدید رفتم.

عاطفه به خانه جدید رفت آن هم به امید زندگی سرشار از عشق و محبت. اما قراربود نبود زندگی روی خوشی به او نشان دهد.

عاطفه می گوید: خانواده ام سنشان بالا بود. نوه های پدرم ، هم سن خودم بودند. به خاطر نوع نگاه هایی که به من می شد و فرق هایی که بین من و دیگران می گذاشتند همیشه حس تنهایی داشتم. پدر ومادرم می گفتند که من بچه اصلی آنها هستم و مرکزی در آنجا بودم خانه مادربزرگم بوده. مدتی مرا آنجا گذاشتند و بعد دوباره به خانه آوردند. حتی یک بار گفتم می خواهم به خانه مادربرزگم برگردم اما پدر ومادرم گفتند که مادربزرگ مریض شده و دیگر نمی توانم پیش او بروم.

رودرو باواقعیت

عاطفه می گوید: تا 9 سالگی زندگی ام گذشت تا اینکه یک روز وقتی با نوه های پدرم درحال بازی کردن بودم دعوایم شد. ناراحت بودم و گفتم الان به پدرم شکایت می کنم. آنها هم گفتند که او پدر تو نیست و پدربزرگ ماست. او تو را بیشتر ازما دوست دارد. همین موضوع باعث شد تا پدر و مادرم واقعیت را بگویند. آنها گفتند تو را از پرورشگاه آورده ایم و به فرزندخواندگی قبول کردیم.

فرار از خانه

زندگی با خوب وبدش برای عاطفه گذشت تا اینکه او به 15 سالگی رسید. او می گوید: وقتی 15 سالم بود یک روز با مادرم درگیر شدم. درگیری ما به جایی رسید که قصد داشت مرا کتک بزند. همان موقع شد که ا ز خانه فرار کردم.

او می گوید: بعد از اینکه از خانواده فرارکردم به پارک سرکوچه رفتم. چند دقیقه بعد برادرخوانده ام آمد و مرا به خانه بردو بعد از این اتفاق بود که تصمیم گرفتم ازدواج کنم

یا بمان یا ازدواج کن برو

اما ماجرای عاطفه به این جا ختم نمی شود، زن جوان می گوید: بعد از این اتفاق پدرم گفت: یا در این خانه بمان و با قوانینی که وجوددارد زندگی کن یا اینکه ازدواج کن. من هم تصمیم گرفتم ازدواج کنم .

عاطفه در 16 سالگی ازدواج کرد و یک سال بعد هم پسرش شاهین به دنیا آمد. اما ازدواج و صاحب فرزند شدن هم نتوانست باعث شود عاطفه روی خوش زندگی را ببیند. او درباره ادامه زندگی اش می گوید:

زمانیکه مادرم فوت کرد تازه متوجه شدم با اینکه اسم من در شناسامه آنها بوده اما از ارث هیچ سهمی نمی برم. حتی کار به دادگاه کشید و در آنجا هم معلوم شد من هیچ ارثی نمی برم.

پیدا شدن مادرواقعی

عاطفه می گوید: ده سال از زندگی متاهلیم می گذشت . در این زندگی هم یک روز خوش ندیدم و مدام درگیر بودیم. همسرم مدام سرکوفت بچه پرورشگاهی بودنم را به سر می زد. از آنجایی هم که دیگر ارثی نمی بردم اوضاع بدتر از قبل شده بود.

در همان روزها بود که پدرم گفت مادرم اصلی ام پیدا شده است. زن عشایری که خانواده اش او را طرد کرده و در بهزیستی زندگی می کند. تا آن روز امیدوار بودم خانواده اصلی ام ، خانواده ای درست و حسابی باشند اما وقتی مادرم را در آن وضعیت دیدم کاخ آروزهایم روی سرم خراب شد.

ماجرای تنهایی عاطفه از زبان مادر

اما چرا مادر عاطفه او را رها کرده بود؟ زن جوان برای پاسخ به این سوال می گوید: مادر وقتی همسرش فوت می کند با وجود اینکه 5 فرزند داشت با پسردایی شوهرش به طور مخفیانه ازدواج می کند. وقتی من به دنیا آمدم ماجرای ازدواج آنها برملا می شود. فرزندان مادرم می گویند که پدر این دختر آدمی نیست که مسئولیت پذیر باشد.متاسفانه پدرم هم وقتی با فرزندان مادرم روبه رو می شود از ترس آنها برگه عقدشان را پاره می کند و می گوید من نه ازدواج کرده ام نه اینکه فرزندی دارم. همین موضوع باعث می شود که مادرم مرا به هلال احمر شیراز بسپارد.

فوت مادر و جدایی از  همسر

عاطفه می گوید: سال 84 مادرم را دیدم و دو سال پیش او فوت کرد.در این سالها از همسرم هم جدا شدم اما به زندگی ادامه دادم. نجات غریق شدم، مربی شنا شدم . اما سرانجام زندگی من همچنان با تلخی همراه بود.

مرگ شاهین

عاطفه وفامنش می گوید: با همه سختی ها خوشحال بودم که شاهین را دارم . هرچند او هم قربانی دعوای من و همسرم بود.

او ادامه می دهد:پسرم در 16 سالگی عاشق شد. تا 19 سالگی رابطه با عشقش ادامه داشت اما دختر او را ترک کرد. این موضوع به حدی روی پسرم تاثیر منفی گذاشت تا اینکه باعث شد او دچار ایست قلبی شود و جانش را از دست بدهد.

 

منبع: رکنا

کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا اخبار حوادث پرورشگاه پرورشگاهی پرورشگاه شیراز سهام عدالت قیمت خودرو کرونا ریحانه پارسا سحر قریشی احسان علیخانی در تهران احسان علیخانی مجری تلویزیون احسان علیخانی ازدواج احسان علیخانی طرفداران احسان علیخانی قیمت علی دایی ریحانه پارسا بازیگر زن جوان یک روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۵۱۲۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد

به گزارش خبرآنلاین،دقایقی بعد ناگهان صدای زن همسایه خاموش شد اما استشمام بوی شدید سوختگی که کل ساختمان را پر کرده بود همسایه‌ها را از خانه‌هایشان بیرون کشید.

به‌دنبال بوی دود و سوختگی، آنها به طبقه سوم رسیدند و دریافتند این بو از خانه مادر و پسر می‌آید. بلافاصله آنها با آتش‌نشانی و پلیس تماس گرفتند. وقتی همسایه‌ها پشت در خانه رسیدند پسر جوان فریاد می‌زد: «بروید! اگر از اینجا دور نشوید خودم را با اسید می‌سوزانم.»

لحظاتی بعد مأموران کلانتری وردآورد و آتش‌نشانی وارد محل شده و از پسر جوان خواستند تا در را باز کند. اما تهدیدهای او ادامه داشت و فریاد می‌زد: اگر کسی نزدیک شود خودم را با اسید می‌سوزانم.از آنجایی که صدایی از زن صاحبخانه به گوش نمی‌رسید، مأموران احتمال دادند که بلایی سر پیرزن آمده باشد.با این احتمال موضوع به بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد.

با حضور تیم جنایی در محل و پس از دقایقی صحبت با پسر جوان، او تسلیم شد و در را باز کرد. با ورود تیم جنایی به محل آنها با جسد پیرزن جلوی در آپارتمان روبه‌رو شدند که در حال سوختن بود. خانه بهم ریخته و کنار جسد چاقو، پیچ گوشتی و ظرفی افتاده بود که پسر جوان مدعی بود داخل آن اسید است و می‌خواسته با آن، خودش را بسوزاند. امدادگران آتش‌نشانی، بلافاصله جسد را خاموش کردند.

یکی از همسایه‌ها در تحقیقات میدانی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت گفت: این پسر مشکل روحی و روانی دارد و حتی مدتی هم در مرکز درمانی بستری بود. شب حادثه صدای مشاجره او و مادرش را شنیدم که مادرش می‌خواست او قرص‌هایش را بخورد اما وی امتناع می‌کرد.

اعتراف به قتل
پسر جوان که وضعیت روحی خوبی نداشت در رابطه با جنایتی که مرتکب شده بود، گفت: مادرم مدام می‌گفت تو دیوانه‌ای و باید قرص‌هایت را بخوری. این کلمات مرا تحریک کرد. حس بدی به من دست داده بود و صداهایی می‌شنیدم که از من می‌خواست از مادرم انتقام بگیرم. وقتی داخل آشپزخانه بود به سمتش رفتم و چاقو و پیچ گوشتی را از آشپزخانه برداشتم و به او حمله کردم. مادرم فرار کرد و من دنبالش دویدم و او را زدم بعد روی جسد بنزین ریختم و آن را به آتش کشیدم. با دیدن شعله‌های آتش تازه متوجه شدم که چه‌کار کرده‌ام. پشیمان شدم و تصمیم گرفتم با اسید خودم را بکشم. به سراغ ظرفی رفتم که داخل آن اسید بود. من نمی‌توانستم بدون مادرم زندگی کنم.
در بررسی محتویات بطری، مشخص شد که داخل بطری جوهر نمک بوده اما متهم تصور می‌کرده که داخل آن اسید است. پسر جوان که وضعیت روحی مناسبی نداشت به دستور بازپرس جنایی بازداشت و برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد.

21302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903295

دیگر خبرها

  • عاشق‌ترین دختر پرسپولیسی در روز ممنوع‌الورودی به ورزشگاه! | تصویر
  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی/ ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم
  • قتل زن میانسال در دعوای مادر و دختری | دختر جوان تا یک‌قدمی چوبه دار رفت
  • مجازات دختر‌ی که باعث مرگ مادر معتادش شد
  • برگزاری جشن‌های مادرانه در مساجد برای ترغیب مادران به فرزندآوری